حالا که تو برایم دور تر از پاریس و برلین و سن پترزبوگی، من شب های این شهر  را قدم می زنم و تمام نور های نئونی و رنگی مغازه ها غمگینم می کنند. من همان لحظه ای که از پنجره آن اتوبوس لعنتی دیدمت و نگاهت آزاردهنده تر از گرمای ۴۱ درجه و آفتابی بود که پوست را می سوزاند، فهمیدم که به انتها رساندی ام برای خودت.

آن روز باران تمام چاله های آب را پر کرده بود، مردی با بارانی سیاه بلندش از کنارشان بی تفاوت میگذشت، شبیه خودت بود، "بی تفاوت". اسم تو را آرام صدا زدم، دست هایش را در جیب های بزرگ بارانی اش فرو برد، جوری که انگار میخواست بفهماند که چقدر تنها شدن راحت است. آن روز تمام جهان آفتابی بود و من کنار دیوارهای سفارت ایستاده بودم و بجای آمدن تو، باران می آمد.

آخ عزیزم، من که حالا دیگر مقصر این پایان دراماتیک شده ام تو در سنگفرش های کدام داستان عاشقانه موزیکال قدم میزنی و خنده هایت آسمان خراش ها را به زانو در آورده است؟

آخ عزیزم، نمیدانی باد چطور اشک هایم را سرد میکند و دلم را شبیه شاخه های درختان پارک ملت، شبیه آن بادبادکی که برایت میگفتم نخ اش محکم نیست، می لرزاند.

حالا دیگر شب ها توی تراس می ایستم و به برج ها و آپارتمان ها و خانه های ویلایی نگاه می کنم و با خودم بلند می گویم : تو در هیچ کدام نیستی، تو جایی دور تر از تمام کشورهایی که می شناسم و نمی شناسم، در داستانی عاشقانه و موزیکال .

آخ که لعنت به تمام بال های هواپیماهایی که پرواز می کنند.

من که روزی از ته دلم خندیده بودم و با دست تابلو نامجو را نشان داده بودم، حالا با صدایش بغض میکنم و برای بار نمیدانم چندم، زندگی از دستم هایم، از جانم، بیرون می رود.

تکرار نمی‌شوی دیگر، نه؟

سالها بعد که مادری سی و چند ساله‌ام

تو عزیز من بودی و نبودی.

های ,تو ,ها ,تمام ,حالا ,شبیه ,تر از ,آن روز ,من که ,حالا دیگر ,ها و

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

. .-WE_ ARE _ARMY _FOREVER- دانلود آهنگ شاد Rich Graphic Designer سنگ صبور فال قهوه میهن پروکسی مهندسین آینده مهدویت(mahdaviat) دانلود رایگان دوره هوش مالی ماهان تیموری کلبه وحشت